سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

88/10/9
5:18 ع

 

گفتگو از ایرج نظافتی -  مهرماه 1383

*استاد در کجا به‌دنیا آمده‌و متولد چه‌سالی‌هستید و چگونه‌پا به‌وادی‌موسیقی‌نهاده‌اید!

**بنده‌در سال‌1324 در شهر کرمانشاه‌به‌دنیا آمدم‌، چون‌شغل‌پدرم‌کارمند بود به‌ایلام‌منتقل‌شد که‌تا کلاس‌پنجم‌ابتدایی‌در شهر ایلام‌بودیم‌. در مورد اینکه‌من‌از کی‌کار موسیقی‌را شروع‌کرده‌ام‌دقیقا مشخص‌نیست.یعنی‌مادرم‌می‌گوید که‌در حدود 3 ساله‌ بودم‌که‌همسایه‌مان‌رادیو داشت‌و وقتی‌که‌از رادیو موسیقی‌پخش‌می‌شد من‌سریعا به‌در منزل‌آنها می‌رفته‌و موسیقی‌را کاملا گوش‌می‌دادم‌و می‌توان‌گفت‌که‌از همان‌زمان‌ها عشق‌به‌موسیقی‌در وجود من بوده است.

*آیا گرایش‌شما به‌سمت‌موسیقی‌موروثی‌نبود؟

**نخیر، هیچ‌کدام‌از اقوام‌نزدیک‌یا دور ما با موسیقی‌سر و کار نداشتند و هیچ‌گونه‌ابزار موسیقی‌نیز در دسترسم‌نبود. به‌یاد دارم‌که‌در همان‌دوران‌کودکی‌یا نوجوانی‌ چند بشقاب‌و کاسه‌را کنار هم‌می‌چیدم‌و با قاشق‌روی‌آنها می‌زده‌و صدایی‌از آن‌بیرون‌می‌آوردم‌، بعدها یک‌تخته‌چوبی‌روی‌آن‌را سیم‌می‌کشیدم‌و برای‌شل‌و سفت‌کردن‌سیمها سکه‌های‌5 شاهی‌و ده‌شاهی‌و یک‌قرانی‌زیر سیمها می‌گذاشتم‌تا سفت‌شود و یک‌صدایی‌بدهد. بعد از آن‌یک‌فلوت‌پلاستیکی‌اسباب‌بازی‌خریدم‌و شروع‌به‌فلوت‌زدن‌کردم‌و گاهی‌وقت‌ها با همان‌فلوت‌مارش‌می‌زدم‌و بچه‌ها رژه‌می‌رفتند.

*پس‌اولین‌باری‌که‌شما ساز به‌دست‌گرفتید در شهر ایلام‌بود؟

**بله‌به‌جرات‌می‌توانم‌بگویم‌که‌برای‌اولین‌بار تنها کسی‌بودم‌که‌در ایلام‌ساز می‌زدم‌، چون‌ایلام‌در آن‌زمان‌یک‌شهر کوچک‌و بن‌بست‌بود. در سال‌1337 برادرم‌یک‌سنتور خریده‌بود که‌نتوانست‌با آن‌کار کند، من‌سنتور را از او گرفته‌و شروع‌به‌تمرین‌کردم‌ولی‌کوک‌های‌آن‌را نمی‌شناختم‌که‌در این‌میان‌از خوش‌شانسی‌ ما یک‌همسایه‌داشتیم‌که‌تهرانی‌بود و این‌عشق‌و علاقه‌مرا به‌موسیقی‌دریافت‌،

یک‌روز به‌پدرم‌گفت‌: این‌بچه‌را به‌منزل‌ما بفرست‌که‌با او موسیقی‌کار کنم‌. خلاصه‌من‌به‌منزل‌آنها رفتم‌و ایشان‌ساز مرا کوک‌کرد و خودش‌هم‌ویولن‌می‌زد و آن‌زمان‌در ایلام‌تقریبا با سنتور زدن‌آشنا شدم‌،

سپس‌تعدادی‌از اقوام‌ما که‌این‌موضوع‌را دیدند به‌پدرم‌معترض‌شده‌و تذکر دادند که‌شما سید هستید و درست‌نیست‌پسر شما ساز بزند و گناه‌دارد و... که‌پدرم‌هم‌بعضی‌وقتها تحت‌تاثیر قرار می‌گرفت‌و مرا سرزنش‌می‌کرد ولی‌گوش‌من‌بدهکار این‌حرفها نبود و کار خودم‌را می‌کردم‌.

*چه‌زمانی‌به‌کرمانشاه‌آمدید؟

**کلاس‌ششم‌به‌کرمانشاه‌آمدیم‌. در همان‌سال‌که‌تعطیلات‌تابستان‌بود یکی‌از دوستان‌پدرم‌او را تشویق‌کرد و گفت‌: حیف‌است‌که‌فرزند شما استعداد و علاقه‌به‌موسیقی‌دارد اما ساز مورد علاقه‌خود را ندارد و حسابی‌پدرم‌را در این‌زمینه‌تشویق‌کرد، پدرم‌هم‌که‌اول‌برج‌و تازه‌حقوق‌گرفته‌بود،

مرا به‌مغازه‌یی‌به‌نام‌گلبهار در چهارراه‌اجاق‌کرمانشاه‌برد که‌این‌مغازه‌تمام‌سازهای‌ویولن‌را مستقیما از تهران‌وارد می‌کرد و پدرم‌یک‌ویولن‌به‌قیمت‌هفتاد تومان‌برای‌من‌خرید

و شاید باور نکنید که‌این‌ساز سال‌های‌سال‌همراه‌من‌بود و با آن‌تمام‌آهنگ‌های‌حسن‌زیرک‌و دیگران‌را در رادیو کرمانشاه‌اجرا می‌کردم‌.

*در این‌راه‌موسیقی‌شاگرد چه‌کسانی‌بودید؟

**من‌شاگرد هیچ‌کس‌نبوده‌ام‌،

در همان‌زمان‌که‌ویولن‌خریدم‌14 ساله‌ بودم‌

و معلمی‌در کرمانشاه‌جهت‌تدریس‌این‌ساز وجود نداشت‌

فقط‌شخصی‌بود که‌شیوه‌درست‌گرفتن‌ویولن‌را برایم‌توضیح‌داد و گفت‌ماهی‌15 تومان‌شهریه‌می‌گیرم‌و به‌تو آموزش‌می‌دهم‌،

من‌هم‌این‌موضوع‌را به‌پدرم‌گفتم‌که‌شدیدا عصبانی‌شدند و با یک‌چوب‌آنقدر مرا کتک‌زد و بعد ویولن‌را از من‌گرفت‌و مخفی‌کرد و گفت‌ساز را خریدی‌حالا می‌خواهی‌ماهی‌15 تومان‌هم‌شهریه‌بدهی‌،

خلاصه‌با پادرمیانی‌و اصرار مادرم‌ساز را بعد از چند روز به‌من‌داد و در کل‌استاد من‌فقط‌ کنجکاوی‌چشم‌و گوش‌من‌بود.

در این‌راه‌تنها الگوی‌کاری‌و انگیزه‌اصلی‌من‌ در نوازندگی‌ویولن‌و الگوی‌اصلی‌ام‌آقای‌پرویز یاحقی‌بودند

و بیشتر ساز ایشان‌را می‌شنیدم‌.

ضمنا مطالعه‌تعدادی‌از کتاب‌های‌مربوط‌به‌موسیقی‌نیز بود.

در کلاس‌هفتم‌به‌سنندج‌رفتم‌و چند برنامه‌آنجا اجرا کردم‌، سپس‌در رادیو سنندج‌ارکستری‌بود به‌سرپرستی‌مرحوم‌حسن‌ کامکار که‌حدود یک‌سال‌با آن‌ارکستر همکاری‌کردم‌در سال‌1339 از سنندج‌ به‌کرمانشاه‌آمده‌و همکاری‌خود را با رادیو کرمانشاه‌آغاز کردم‌که‌آهنگ‌های‌متعددی‌از موسیقی‌کردی‌با صدای‌مرحوم‌ابراهیم‌خوشنوا، زنده‌یاد حسن‌زیرک‌، مرتضی‌تندرو و خیلی‌های‌دیگر اجرا و ضبط‌کردیم‌که‌احتمالا در آرشیو رادیو کرمانشاه‌موجود است‌.

*از خاطرات‌اردوهای‌رامسر بگویید؟

**بنده‌در همان‌سالی‌که‌با رادیو کرمانشاه‌همکاری‌کردم‌دقیقا سه‌سال‌بود که‌ویولن‌می‌زدم‌

و در رشته‌ویولن‌به‌اردوی‌رامسر رفتم‌که‌در این‌اردو نوازندگان‌سازهای‌مختلف‌از سراسر کشور حضور داشتند که‌بنده‌در رشته‌ویولن‌در بین‌تمام‌استان‌ها مقام‌اول‌ را کسب‌کردم‌،

سال‌بعد اعلام‌شد کسانی‌که‌سال‌قبل‌در رشته‌خود مقام‌کسب‌کرده‌اند امسال‌نمی‌توانند شرکت‌کنند،

من‌هم‌خیلی‌دوست‌داشتم‌که‌به‌این‌اردوها بروم‌و دریا را ببینم‌و چون‌پدرم‌کارمند بود و اصلا اهل‌دریا رفتن‌و مسافرت‌نبود، سال‌دوم‌در رشته‌سنتور شرکت‌کرده‌ و باز به‌اردوی‌رامسر رفتم‌و در مسابقات‌نفر دوم‌ در رشته‌سنتور شدم

‌، سال‌بعد هم‌که‌دوباره‌همان‌قانون‌پابرجا بود من‌در رشته‌نقاشی‌و آبرنگ‌ شرکت‌کرده‌و مجددا در این‌رشته‌نفر دوم‌ سراسر استان‌ها شدم‌،

سال‌بعد هم‌در رشته‌تار شرکت‌کردم‌اما این‌بار آقای‌محمدرضا لطفی‌رقیب‌من‌در تار بودند با این‌امتیاز که‌من‌نت‌و تئوری‌موسیقی‌را می‌دانستم‌و مثلا از بیست‌امتیاز من‌سیزده‌شدم‌و آقای‌لطفی‌ده‌که‌این‌بی‌انصافی‌بود چون‌ایشان‌نوازنده‌حرفه‌یی‌تار بودند و من‌هم‌فقط‌به‌قصد دیدن‌دریا و تفریح‌شرکت‌کرده‌بودم‌که‌خلاصه‌آقای‌لطفی‌اول‌شدند

و بعد از آن‌زمان‌به‌تهران‌آمده‌و در کنکور سراسری‌دانشگاه‌هنرهای‌زیبا در رشته‌موسیقی‌شرکت‌کرده‌و نفر سوم‌ شدم‌.

*چطور شد که‌به‌ساخت‌موسیقی‌متن‌فیلم‌روی‌آوردید؟

**ساخت‌موسیقی‌متن‌فیلم‌هم‌یک‌نوع‌خودباوری‌یا گستاخی‌من‌در این‌عرصه‌بود، زمانی‌که‌در تهران‌دانشجو بودم‌به‌عنوان‌نوازنده‌در ارکسترها فعالیت‌داشتم‌که‌برحسب‌تصادف‌فیلم‌درشکه‌چی‌ به‌کارگردانی‌آقای‌نصرت‌الله‌کریمی‌ یک‌ترانه‌یی‌داشت‌به‌نام‌دوستت‌دارم‌که‌من‌هم‌جزو ارکستر آن‌، بودم‌.

آقای‌کریمی‌که‌آنجا بودند و نوازندگی‌بچه‌های‌ارکستر را می‌دیدند نگاهی‌به‌من‌کرد ودید که‌خیلی‌قوی‌تر و با جرات‌بیشتری‌نسبت‌به‌بقیه‌ساز می‌زنم‌، به‌من‌گفت‌: شما می‌توانید موسیقی‌فیلم‌بنویسید و بسازید، که‌گفتن‌این‌جمله‌برای‌ایشان‌یک‌ریسک‌بود و برای‌من‌یک‌شانس‌.

من‌هم‌نه‌گفتم‌نه‌، نه‌گفتم‌آره‌می‌توانم‌. و موسیقی‌فیلم‌هم‌به‌شکلی‌است‌که‌باید برای‌کل‌ارکستر نت‌بنویسی‌ و من‌هیچ‌گونه‌آشنایی‌با سازهای‌مختلف‌نداشتم‌و از بچه‌ها می‌پرسیدم‌ که‌مثلا آقا شما که‌نوازنده‌کنترباس‌هستی‌سیم‌اول‌و دوم‌آن‌چیست‌، وسعتش‌چقدر است‌و خلاصه‌سر از تمام‌سازها درآوردم‌و همین‌آهنگ‌(دوستت‌دارم‌) تم‌آن‌را گرفتم‌و به‌شکل‌های‌مختلف‌بسط‌دادم‌و این‌شد اولین‌موسیقی‌فیلمی‌که‌من‌ساختم‌وبعد از آن‌به‌شکرانه‌ این‌قضیه‌چون‌پولی‌نداشتم‌که‌شکرانه‌بدهم‌، به‌بانک‌خون‌رفته‌و خون‌اهدا کردم‌ و پس‌از آن‌در حدود 56 موسیقی‌متن‌فیلم‌نوشته‌و ساختم‌مثل‌فیم‌دادار اثر ایرج‌قادری‌، جایزه‌، خانه‌عنکبوت‌، حماسه‌مهران‌، گل‌ها و گلوله‌ها و مدرک‌جرم‌...

*شما که‌در حال‌حاضر از اساتید موسیقی‌محسوب‌می‌شوید چه‌نوع‌موسیقی‌را می‌شنوید؟

**اولا بنده‌از اساتید موسیقی‌نیستم‌بلکه‌یکی‌از اعضای‌کوچک‌موسیقی‌ایران‌هستم‌و شاید متاسفانه‌یا خوشبختانه‌به‌ندرت‌موسیقی‌گوش‌می‌کنم‌، یعنی‌دیگر اشباع‌شده‌ام‌ولی‌اگر هم‌گوش‌کنم‌فقط‌موسیقی‌بدون‌کلام‌و یا آثار آقای‌پرویز یاحقی‌یا سه‌تار مرحوم‌عبادی‌، تار جلیل‌شهنازی‌و یا صدای‌آقای‌محمودی‌خوانساری‌، ولی‌از خواننده‌های‌جدید مطلقا صدای‌هیچ‌کدام‌را گوش‌نمی‌کنم‌.

*رشد چشمگیر موسیقی‌پاپ‌در کشورمان‌را چگونه‌ارزیابی‌می‌کنید و آیا رشد موسیقی‌سنتی‌را به‌انزوا نکشانده‌است‌؟

**در مورد جمله‌اول‌که‌فرمودید رشد چشمگیر موسیقی‌پاپ‌، باید عرض‌کنم‌که‌ما نمی‌توانیم‌بگوییم‌موسیقی‌پاپ‌رشد کرده‌یعنی‌اگر مقایسه‌کنیم‌با آهنگ‌هایی‌که‌با شعر مثلا آقای‌ایرج‌جنتی‌عطایی‌یا اردلان‌سرفراز همراه‌بوده‌و آهنگ‌ها و تنظیم‌های‌آنها، قابل‌قیاس‌با الان‌نیست‌، خواننده‌های‌امروز می‌خواهند تقلید خوانندگان‌قبل‌از انقلاب‌را درآورند که‌این‌تشابه‌صدایی‌را بطور کاملا آشکاری‌شاهد هستیم‌که‌به‌نظر من‌هیچ‌گونه‌پیشرفت‌نکرده‌ولی‌موسیقی‌پاپ‌طرفداران‌زیادی‌پیدا کرده‌، به‌شکلی‌که‌اگر به‌یک‌کنسرت‌پاپ‌بروید می‌بینید که‌سالن‌آن‌مملو از جمعیت‌است‌که‌قابل‌قیاس‌با سالن‌های‌موسیقی‌سنتی‌نیست‌، ودلیل‌آن‌هم‌این‌است‌که‌این‌نوع‌موسیقی‌خاص‌جوان‌ها است‌و قشر اکثریت‌هم‌جوان‌ها هستند که‌موسیقی‌پرتحرکی‌می‌خواهند که‌در آنها ایجاد هیجان‌می‌کند و این‌خاصیت‌در موسیقی‌پاپ‌نهفته‌است‌و نه‌تنها در ایران‌بلکه‌در تمام‌دنیا موسیقی‌پاپ‌وجود دارد و چیزی‌نیست‌که‌بگوییم‌به‌موسیقی‌سنتی‌لطمه‌زده‌، چون‌این‌هم‌یک‌سبک‌موسیقی‌در قالب‌امروزی‌و جوان‌پسند است‌. مثلا یک‌شخص‌50 یا 60 ساله‌قطعا علاقه‌یی‌به‌این‌نوع‌موسیقی‌ندارد، به‌همین‌دلیل‌است‌که‌موسیقی‌سنتی‌در نزد برخی‌جوان‌ها مهجور باقی‌مانده‌از طرفی‌هم‌اگر دقیقا بررسی‌کنیم‌امروز گرایش‌به‌فراگیری‌کلاس‌های‌موسیقی‌سنتی‌را جوان‌ها تشکیل‌می‌دهند که‌در رشته‌های‌کمانچه‌، تار، سه‌تار، سنتور و... کار می‌کنند و این‌گرایش‌فراوان‌به‌آموزش‌ موسیقی‌سنتی‌هم‌شاید یک‌بخش‌آن‌مختص‌به‌زندگی‌آپارتمانی‌امروز باشد یعنی‌اگر شما در آپارتمان‌سه‌تار یا تار تمرین‌کنید مزاحم‌کسی‌نمی‌شوید ولی‌اگر بخواهید جاز بزنید یا گیتار برقی‌، جای‌خاصی‌می‌خواهد و آپارتمان‌جای‌این‌کارها نیست‌.

*آیا این‌سخن‌درست‌است‌که‌می‌گویند نوازندگی‌ساز ویولن‌خیلی‌مشکل‌است‌؟

**در اینکه‌ویولن‌ساز مشکلی‌است‌شکی‌نیست‌، چون‌در ویولن‌پرده‌بندی‌نداریم‌و در دسته‌ساز مثل‌تار یا سه‌تار پرده‌وجود ندارد مثلا در تار یا سه‌تار یا پیانو شما هر نت‌که‌بزنید خارج‌نیست‌و عینا همان‌نت‌به‌شما جواب‌می‌دهد ولی‌در ویولن‌به‌علت‌عدم‌وجود پرده‌بندی‌کافی‌است‌که‌یک‌میلیمتر پایین‌یا بالا بزنید که‌سریعا از بازگویی‌نت‌مورد نظر خارج‌می‌شود.

به‌نظر من‌هر سازی‌یادگیری‌آن‌زیاد سخت‌نیست‌بلکه‌خوب‌زدن‌مهم‌است‌اما ویولن‌شروع‌آن‌بسیار سخت‌است‌چون‌یک‌ساز چموشی‌است‌که‌براحتی‌به‌شما سواری‌نمی‌دهد و صبر و حوصله‌و پشتکار و علاقه‌در این‌راه‌شرط‌مهم‌و لازم‌است‌اما وقتی‌که‌درست‌راه‌افتاد آن‌وقت‌است‌که‌می‌بینیم‌ویولن‌سلطان‌ارکستر است‌.

*جایگاه‌موسیقی‌ایران‌در سطح‌جهانی‌را چگونه‌بررسی‌می‌کنید و آیا اصولا موسیقی‌ما در خارج‌از مرزها شنوندگانی‌غیرایرانی‌دارد؟

**خیلی‌کم‌و یا یک‌گروه‌خاصی‌که‌مثلا محقق‌هستند و به‌صورت‌کنجکاوی‌می‌آیند و گوش‌می‌کنند. به‌نظر من‌یکی‌از دلایلش‌وجود ربع‌پرده‌در موسیقی‌ایرانی‌است‌، چون‌در موسیقی‌غربی‌فقط‌پرده‌و نیم‌پرده‌هست‌اما موسیقی‌ایرانی‌ربع‌پرده‌دارد که‌این‌برای‌ذائقه‌آنها ناآشناست‌و از طرفی‌زمینه‌شناسایی‌موسیقی‌ایرانی‌بخوبی‌فراهم‌نشده‌و اگر هم‌کاری‌صورت‌گرفته‌بسیار محدود و معدود است‌. مثلا فقط‌شاید برای‌شرکت‌در جشنواره‌ها و فستیوال‌ها بوده‌که‌از همه‌کشورها دعوت‌کرده‌اند و از ایران‌هم‌یک‌گروه‌موسیقی‌شرکت‌کرده‌است‌و یا مثلا اگر می‌بینیم‌در کنسرت‌آقای‌شجریان‌خارج‌از کشور افراد زیادی‌شرکت‌می‌کنند اغلب‌ایرانیانی‌هستند که‌در غربت‌بسر می‌برند و دوست‌دارند به‌صدای‌آقای‌شجریان‌گوش‌کنند و شاید افراد بسیار معدودی‌از غیرایرانیان‌در این‌کنسرت‌ها حضور داشته‌باشند که‌تعداد آنها از انگشتان‌یک‌دست‌تجاوز نکند.

*دیدگاه‌شما نسبت‌به‌وضعیت‌کنونی‌موسیقی‌سنتی‌چیست‌؟

**در آن‌دورانی‌که‌برنامه‌گل‌ها به‌وجود آمد و آن‌تیپ‌هنرمندان‌کار می‌کردند دیدگاهها به‌گونه‌یی‌بود که‌به‌جنبه‌مادی‌فکر نمی‌کردند، مثلا شخصی‌مثل‌مرحوم‌پیرنیا می‌آید و ارکستر گل‌ها را راه‌می‌اندازد و یا آقای‌محبوبی‌یا تجویدی‌آهنگ‌های‌به‌یاد ماندنی‌را خلق‌می‌کنند و یا پرویز یاحقی‌آهنگ‌هایی‌می‌سازد که‌دیگر تکرار نمی‌شود ولی‌متاسفانه‌امروز اولین‌سخن‌کسی‌که‌بخواهد کنسرت‌اجرا کند یا کاست‌بزند توجه‌به‌بعد مادی‌کار است‌و این‌نوع‌تفکر ارتباط‌با شنونده‌را قطع‌می‌کند. یعنی‌در آن‌زمان‌هنرمندان‌به‌عشق‌این‌هنر و برای‌دلشان‌کار می‌کردند. مثلا شادروان‌محمودی‌خوانساری‌برای‌پول‌آواز نمی‌خواند و پولی‌نمی‌گرفت‌و در فقر مطلق‌هم‌از دنیا رفت‌، یک‌اتاق‌در نارمک‌به‌وسعت‌40 متر داشت‌و با مادرش‌زندگی‌می‌کرد و همانجا هم‌فوت‌شد ولی‌الان‌رقابت‌مادی‌است‌.

*با صدا و سیما همکاری‌دارید؟

**قبلا همکاری‌داشتم‌ولی‌الان‌هیچ‌گونه‌همکاری‌ندارم‌.

*چرا؟

**بنده‌از سال‌1339 به‌بعد با این‌رسانه‌همکاری‌داشتم‌و در زمان‌انقلاب‌حدود 200 آهنگ‌ساختم‌که‌از همین‌رادیو و تلویزیون‌بارها پخش‌شد، اولین‌آنها آهنگ‌«شهید مطهر» بود که‌برای‌استاد شهید مطهری‌ساختم‌که‌در واقع‌همین‌آهنگ‌من‌شاید در اصل‌باعث‌آزاد شدن‌ موسیقی‌شد که‌شعر آن‌را آقای‌حمید سبزواری‌سروده‌اند.

آهنگ‌دیگری‌نیز ساختم‌به‌نام‌«بوی‌گل‌سوسن‌و یاسمن‌آید... دیو چو بیرون‌رود فرشته‌درآید» که‌خیلی‌معروف‌شد و حتی‌الان‌هم‌در ایام‌دهه‌فجر پخش‌می‌شود کل‌کار این‌آهنگ‌از من‌بود،

آهنگ‌بعدی‌، تو ای‌طراح‌معمار حرم‌برخیز...

سپس‌آهنگی‌با ارکستر و همکاری‌آقای‌جهانبخش‌پازوکی‌ساختم‌که‌در همان‌ایام‌اجرا شد به‌نام‌«به‌لاله‌درخون‌خفته‌، شهید دست‌از جان‌شسته‌»

که‌خلاصه‌تمام‌این‌آثار از صداوسیما مکررا پخش‌شده‌و زحمات‌زیادی‌را در این‌حوزه‌انجام‌دادم‌که‌به‌دلایلی‌که‌اگر در پرده‌باقی‌بماند بهتر است‌.

منبع :وبلاگ محله_ آقای ایرج نظافتی


مشخصات مدیر وبلاگ
 
لیلا شهریاری[2]
 

به حرص ار شربتی خوردم، مگیر از من که بد کردم/بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا!


لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
صفحات اختصاصی
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ