سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

88/10/9
5:18 ع

 

گفتگو از ایرج نظافتی -  مهرماه 1383

*استاد در کجا به‌دنیا آمده‌و متولد چه‌سالی‌هستید و چگونه‌پا به‌وادی‌موسیقی‌نهاده‌اید!

**بنده‌در سال‌1324 در شهر کرمانشاه‌به‌دنیا آمدم‌، چون‌شغل‌پدرم‌کارمند بود به‌ایلام‌منتقل‌شد که‌تا کلاس‌پنجم‌ابتدایی‌در شهر ایلام‌بودیم‌. در مورد اینکه‌من‌از کی‌کار موسیقی‌را شروع‌کرده‌ام‌دقیقا مشخص‌نیست.یعنی‌مادرم‌می‌گوید که‌در حدود 3 ساله‌ بودم‌که‌همسایه‌مان‌رادیو داشت‌و وقتی‌که‌از رادیو موسیقی‌پخش‌می‌شد من‌سریعا به‌در منزل‌آنها می‌رفته‌و موسیقی‌را کاملا گوش‌می‌دادم‌و می‌توان‌گفت‌که‌از همان‌زمان‌ها عشق‌به‌موسیقی‌در وجود من بوده است.

*آیا گرایش‌شما به‌سمت‌موسیقی‌موروثی‌نبود؟

**نخیر، هیچ‌کدام‌از اقوام‌نزدیک‌یا دور ما با موسیقی‌سر و کار نداشتند و هیچ‌گونه‌ابزار موسیقی‌نیز در دسترسم‌نبود. به‌یاد دارم‌که‌در همان‌دوران‌کودکی‌یا نوجوانی‌ چند بشقاب‌و کاسه‌را کنار هم‌می‌چیدم‌و با قاشق‌روی‌آنها می‌زده‌و صدایی‌از آن‌بیرون‌می‌آوردم‌، بعدها یک‌تخته‌چوبی‌روی‌آن‌را سیم‌می‌کشیدم‌و برای‌شل‌و سفت‌کردن‌سیمها سکه‌های‌5 شاهی‌و ده‌شاهی‌و یک‌قرانی‌زیر سیمها می‌گذاشتم‌تا سفت‌شود و یک‌صدایی‌بدهد. بعد از آن‌یک‌فلوت‌پلاستیکی‌اسباب‌بازی‌خریدم‌و شروع‌به‌فلوت‌زدن‌کردم‌و گاهی‌وقت‌ها با همان‌فلوت‌مارش‌می‌زدم‌و بچه‌ها رژه‌می‌رفتند.

*پس‌اولین‌باری‌که‌شما ساز به‌دست‌گرفتید در شهر ایلام‌بود؟

**بله‌به‌جرات‌می‌توانم‌بگویم‌که‌برای‌اولین‌بار تنها کسی‌بودم‌که‌در ایلام‌ساز می‌زدم‌، چون‌ایلام‌در آن‌زمان‌یک‌شهر کوچک‌و بن‌بست‌بود. در سال‌1337 برادرم‌یک‌سنتور خریده‌بود که‌نتوانست‌با آن‌کار کند، من‌سنتور را از او گرفته‌و شروع‌به‌تمرین‌کردم‌ولی‌کوک‌های‌آن‌را نمی‌شناختم‌که‌در این‌میان‌از خوش‌شانسی‌ ما یک‌همسایه‌داشتیم‌که‌تهرانی‌بود و این‌عشق‌و علاقه‌مرا به‌موسیقی‌دریافت‌،

یک‌روز به‌پدرم‌گفت‌: این‌بچه‌را به‌منزل‌ما بفرست‌که‌با او موسیقی‌کار کنم‌. خلاصه‌من‌به‌منزل‌آنها رفتم‌و ایشان‌ساز مرا کوک‌کرد و خودش‌هم‌ویولن‌می‌زد و آن‌زمان‌در ایلام‌تقریبا با سنتور زدن‌آشنا شدم‌،

سپس‌تعدادی‌از اقوام‌ما که‌این‌موضوع‌را دیدند به‌پدرم‌معترض‌شده‌و تذکر دادند که‌شما سید هستید و درست‌نیست‌پسر شما ساز بزند و گناه‌دارد و... که‌پدرم‌هم‌بعضی‌وقتها تحت‌تاثیر قرار می‌گرفت‌و مرا سرزنش‌می‌کرد ولی‌گوش‌من‌بدهکار این‌حرفها نبود و کار خودم‌را می‌کردم‌.

*چه‌زمانی‌به‌کرمانشاه‌آمدید؟

**کلاس‌ششم‌به‌کرمانشاه‌آمدیم‌. در همان‌سال‌که‌تعطیلات‌تابستان‌بود یکی‌از دوستان‌پدرم‌او را تشویق‌کرد و گفت‌: حیف‌است‌که‌فرزند شما استعداد و علاقه‌به‌موسیقی‌دارد اما ساز مورد علاقه‌خود را ندارد و حسابی‌پدرم‌را در این‌زمینه‌تشویق‌کرد، پدرم‌هم‌که‌اول‌برج‌و تازه‌حقوق‌گرفته‌بود،

مرا به‌مغازه‌یی‌به‌نام‌گلبهار در چهارراه‌اجاق‌کرمانشاه‌برد که‌این‌مغازه‌تمام‌سازهای‌ویولن‌را مستقیما از تهران‌وارد می‌کرد و پدرم‌یک‌ویولن‌به‌قیمت‌هفتاد تومان‌برای‌من‌خرید

و شاید باور نکنید که‌این‌ساز سال‌های‌سال‌همراه‌من‌بود و با آن‌تمام‌آهنگ‌های‌حسن‌زیرک‌و دیگران‌را در رادیو کرمانشاه‌اجرا می‌کردم‌.

*در این‌راه‌موسیقی‌شاگرد چه‌کسانی‌بودید؟

**من‌شاگرد هیچ‌کس‌نبوده‌ام‌،

در همان‌زمان‌که‌ویولن‌خریدم‌14 ساله‌ بودم‌

و معلمی‌در کرمانشاه‌جهت‌تدریس‌این‌ساز وجود نداشت‌

فقط‌شخصی‌بود که‌شیوه‌درست‌گرفتن‌ویولن‌را برایم‌توضیح‌داد و گفت‌ماهی‌15 تومان‌شهریه‌می‌گیرم‌و به‌تو آموزش‌می‌دهم‌،

من‌هم‌این‌موضوع‌را به‌پدرم‌گفتم‌که‌شدیدا عصبانی‌شدند و با یک‌چوب‌آنقدر مرا کتک‌زد و بعد ویولن‌را از من‌گرفت‌و مخفی‌کرد و گفت‌ساز را خریدی‌حالا می‌خواهی‌ماهی‌15 تومان‌هم‌شهریه‌بدهی‌،

خلاصه‌با پادرمیانی‌و اصرار مادرم‌ساز را بعد از چند روز به‌من‌داد و در کل‌استاد من‌فقط‌ کنجکاوی‌چشم‌و گوش‌من‌بود.

در این‌راه‌تنها الگوی‌کاری‌و انگیزه‌اصلی‌من‌ در نوازندگی‌ویولن‌و الگوی‌اصلی‌ام‌آقای‌پرویز یاحقی‌بودند

و بیشتر ساز ایشان‌را می‌شنیدم‌.

ضمنا مطالعه‌تعدادی‌از کتاب‌های‌مربوط‌به‌موسیقی‌نیز بود.

در کلاس‌هفتم‌به‌سنندج‌رفتم‌و چند برنامه‌آنجا اجرا کردم‌، سپس‌در رادیو سنندج‌ارکستری‌بود به‌سرپرستی‌مرحوم‌حسن‌ کامکار که‌حدود یک‌سال‌با آن‌ارکستر همکاری‌کردم‌در سال‌1339 از سنندج‌ به‌کرمانشاه‌آمده‌و همکاری‌خود را با رادیو کرمانشاه‌آغاز کردم‌که‌آهنگ‌های‌متعددی‌از موسیقی‌کردی‌با صدای‌مرحوم‌ابراهیم‌خوشنوا، زنده‌یاد حسن‌زیرک‌، مرتضی‌تندرو و خیلی‌های‌دیگر اجرا و ضبط‌کردیم‌که‌احتمالا در آرشیو رادیو کرمانشاه‌موجود است‌.

*از خاطرات‌اردوهای‌رامسر بگویید؟

**بنده‌در همان‌سالی‌که‌با رادیو کرمانشاه‌همکاری‌کردم‌دقیقا سه‌سال‌بود که‌ویولن‌می‌زدم‌

و در رشته‌ویولن‌به‌اردوی‌رامسر رفتم‌که‌در این‌اردو نوازندگان‌سازهای‌مختلف‌از سراسر کشور حضور داشتند که‌بنده‌در رشته‌ویولن‌در بین‌تمام‌استان‌ها مقام‌اول‌ را کسب‌کردم‌،

سال‌بعد اعلام‌شد کسانی‌که‌سال‌قبل‌در رشته‌خود مقام‌کسب‌کرده‌اند امسال‌نمی‌توانند شرکت‌کنند،

من‌هم‌خیلی‌دوست‌داشتم‌که‌به‌این‌اردوها بروم‌و دریا را ببینم‌و چون‌پدرم‌کارمند بود و اصلا اهل‌دریا رفتن‌و مسافرت‌نبود، سال‌دوم‌در رشته‌سنتور شرکت‌کرده‌ و باز به‌اردوی‌رامسر رفتم‌و در مسابقات‌نفر دوم‌ در رشته‌سنتور شدم

‌، سال‌بعد هم‌که‌دوباره‌همان‌قانون‌پابرجا بود من‌در رشته‌نقاشی‌و آبرنگ‌ شرکت‌کرده‌و مجددا در این‌رشته‌نفر دوم‌ سراسر استان‌ها شدم‌،

سال‌بعد هم‌در رشته‌تار شرکت‌کردم‌اما این‌بار آقای‌محمدرضا لطفی‌رقیب‌من‌در تار بودند با این‌امتیاز که‌من‌نت‌و تئوری‌موسیقی‌را می‌دانستم‌و مثلا از بیست‌امتیاز من‌سیزده‌شدم‌و آقای‌لطفی‌ده‌که‌این‌بی‌انصافی‌بود چون‌ایشان‌نوازنده‌حرفه‌یی‌تار بودند و من‌هم‌فقط‌به‌قصد دیدن‌دریا و تفریح‌شرکت‌کرده‌بودم‌که‌خلاصه‌آقای‌لطفی‌اول‌شدند

و بعد از آن‌زمان‌به‌تهران‌آمده‌و در کنکور سراسری‌دانشگاه‌هنرهای‌زیبا در رشته‌موسیقی‌شرکت‌کرده‌و نفر سوم‌ شدم‌.

*چطور شد که‌به‌ساخت‌موسیقی‌متن‌فیلم‌روی‌آوردید؟

**ساخت‌موسیقی‌متن‌فیلم‌هم‌یک‌نوع‌خودباوری‌یا گستاخی‌من‌در این‌عرصه‌بود، زمانی‌که‌در تهران‌دانشجو بودم‌به‌عنوان‌نوازنده‌در ارکسترها فعالیت‌داشتم‌که‌برحسب‌تصادف‌فیلم‌درشکه‌چی‌ به‌کارگردانی‌آقای‌نصرت‌الله‌کریمی‌ یک‌ترانه‌یی‌داشت‌به‌نام‌دوستت‌دارم‌که‌من‌هم‌جزو ارکستر آن‌، بودم‌.

آقای‌کریمی‌که‌آنجا بودند و نوازندگی‌بچه‌های‌ارکستر را می‌دیدند نگاهی‌به‌من‌کرد ودید که‌خیلی‌قوی‌تر و با جرات‌بیشتری‌نسبت‌به‌بقیه‌ساز می‌زنم‌، به‌من‌گفت‌: شما می‌توانید موسیقی‌فیلم‌بنویسید و بسازید، که‌گفتن‌این‌جمله‌برای‌ایشان‌یک‌ریسک‌بود و برای‌من‌یک‌شانس‌.

من‌هم‌نه‌گفتم‌نه‌، نه‌گفتم‌آره‌می‌توانم‌. و موسیقی‌فیلم‌هم‌به‌شکلی‌است‌که‌باید برای‌کل‌ارکستر نت‌بنویسی‌ و من‌هیچ‌گونه‌آشنایی‌با سازهای‌مختلف‌نداشتم‌و از بچه‌ها می‌پرسیدم‌ که‌مثلا آقا شما که‌نوازنده‌کنترباس‌هستی‌سیم‌اول‌و دوم‌آن‌چیست‌، وسعتش‌چقدر است‌و خلاصه‌سر از تمام‌سازها درآوردم‌و همین‌آهنگ‌(دوستت‌دارم‌) تم‌آن‌را گرفتم‌و به‌شکل‌های‌مختلف‌بسط‌دادم‌و این‌شد اولین‌موسیقی‌فیلمی‌که‌من‌ساختم‌وبعد از آن‌به‌شکرانه‌ این‌قضیه‌چون‌پولی‌نداشتم‌که‌شکرانه‌بدهم‌، به‌بانک‌خون‌رفته‌و خون‌اهدا کردم‌ و پس‌از آن‌در حدود 56 موسیقی‌متن‌فیلم‌نوشته‌و ساختم‌مثل‌فیم‌دادار اثر ایرج‌قادری‌، جایزه‌، خانه‌عنکبوت‌، حماسه‌مهران‌، گل‌ها و گلوله‌ها و مدرک‌جرم‌...

*شما که‌در حال‌حاضر از اساتید موسیقی‌محسوب‌می‌شوید چه‌نوع‌موسیقی‌را می‌شنوید؟

**اولا بنده‌از اساتید موسیقی‌نیستم‌بلکه‌یکی‌از اعضای‌کوچک‌موسیقی‌ایران‌هستم‌و شاید متاسفانه‌یا خوشبختانه‌به‌ندرت‌موسیقی‌گوش‌می‌کنم‌، یعنی‌دیگر اشباع‌شده‌ام‌ولی‌اگر هم‌گوش‌کنم‌فقط‌موسیقی‌بدون‌کلام‌و یا آثار آقای‌پرویز یاحقی‌یا سه‌تار مرحوم‌عبادی‌، تار جلیل‌شهنازی‌و یا صدای‌آقای‌محمودی‌خوانساری‌، ولی‌از خواننده‌های‌جدید مطلقا صدای‌هیچ‌کدام‌را گوش‌نمی‌کنم‌.

*رشد چشمگیر موسیقی‌پاپ‌در کشورمان‌را چگونه‌ارزیابی‌می‌کنید و آیا رشد موسیقی‌سنتی‌را به‌انزوا نکشانده‌است‌؟

**در مورد جمله‌اول‌که‌فرمودید رشد چشمگیر موسیقی‌پاپ‌، باید عرض‌کنم‌که‌ما نمی‌توانیم‌بگوییم‌موسیقی‌پاپ‌رشد کرده‌یعنی‌اگر مقایسه‌کنیم‌با آهنگ‌هایی‌که‌با شعر مثلا آقای‌ایرج‌جنتی‌عطایی‌یا اردلان‌سرفراز همراه‌بوده‌و آهنگ‌ها و تنظیم‌های‌آنها، قابل‌قیاس‌با الان‌نیست‌، خواننده‌های‌امروز می‌خواهند تقلید خوانندگان‌قبل‌از انقلاب‌را درآورند که‌این‌تشابه‌صدایی‌را بطور کاملا آشکاری‌شاهد هستیم‌که‌به‌نظر من‌هیچ‌گونه‌پیشرفت‌نکرده‌ولی‌موسیقی‌پاپ‌طرفداران‌زیادی‌پیدا کرده‌، به‌شکلی‌که‌اگر به‌یک‌کنسرت‌پاپ‌بروید می‌بینید که‌سالن‌آن‌مملو از جمعیت‌است‌که‌قابل‌قیاس‌با سالن‌های‌موسیقی‌سنتی‌نیست‌، ودلیل‌آن‌هم‌این‌است‌که‌این‌نوع‌موسیقی‌خاص‌جوان‌ها است‌و قشر اکثریت‌هم‌جوان‌ها هستند که‌موسیقی‌پرتحرکی‌می‌خواهند که‌در آنها ایجاد هیجان‌می‌کند و این‌خاصیت‌در موسیقی‌پاپ‌نهفته‌است‌و نه‌تنها در ایران‌بلکه‌در تمام‌دنیا موسیقی‌پاپ‌وجود دارد و چیزی‌نیست‌که‌بگوییم‌به‌موسیقی‌سنتی‌لطمه‌زده‌، چون‌این‌هم‌یک‌سبک‌موسیقی‌در قالب‌امروزی‌و جوان‌پسند است‌. مثلا یک‌شخص‌50 یا 60 ساله‌قطعا علاقه‌یی‌به‌این‌نوع‌موسیقی‌ندارد، به‌همین‌دلیل‌است‌که‌موسیقی‌سنتی‌در نزد برخی‌جوان‌ها مهجور باقی‌مانده‌از طرفی‌هم‌اگر دقیقا بررسی‌کنیم‌امروز گرایش‌به‌فراگیری‌کلاس‌های‌موسیقی‌سنتی‌را جوان‌ها تشکیل‌می‌دهند که‌در رشته‌های‌کمانچه‌، تار، سه‌تار، سنتور و... کار می‌کنند و این‌گرایش‌فراوان‌به‌آموزش‌ موسیقی‌سنتی‌هم‌شاید یک‌بخش‌آن‌مختص‌به‌زندگی‌آپارتمانی‌امروز باشد یعنی‌اگر شما در آپارتمان‌سه‌تار یا تار تمرین‌کنید مزاحم‌کسی‌نمی‌شوید ولی‌اگر بخواهید جاز بزنید یا گیتار برقی‌، جای‌خاصی‌می‌خواهد و آپارتمان‌جای‌این‌کارها نیست‌.

*آیا این‌سخن‌درست‌است‌که‌می‌گویند نوازندگی‌ساز ویولن‌خیلی‌مشکل‌است‌؟

**در اینکه‌ویولن‌ساز مشکلی‌است‌شکی‌نیست‌، چون‌در ویولن‌پرده‌بندی‌نداریم‌و در دسته‌ساز مثل‌تار یا سه‌تار پرده‌وجود ندارد مثلا در تار یا سه‌تار یا پیانو شما هر نت‌که‌بزنید خارج‌نیست‌و عینا همان‌نت‌به‌شما جواب‌می‌دهد ولی‌در ویولن‌به‌علت‌عدم‌وجود پرده‌بندی‌کافی‌است‌که‌یک‌میلیمتر پایین‌یا بالا بزنید که‌سریعا از بازگویی‌نت‌مورد نظر خارج‌می‌شود.

به‌نظر من‌هر سازی‌یادگیری‌آن‌زیاد سخت‌نیست‌بلکه‌خوب‌زدن‌مهم‌است‌اما ویولن‌شروع‌آن‌بسیار سخت‌است‌چون‌یک‌ساز چموشی‌است‌که‌براحتی‌به‌شما سواری‌نمی‌دهد و صبر و حوصله‌و پشتکار و علاقه‌در این‌راه‌شرط‌مهم‌و لازم‌است‌اما وقتی‌که‌درست‌راه‌افتاد آن‌وقت‌است‌که‌می‌بینیم‌ویولن‌سلطان‌ارکستر است‌.

*جایگاه‌موسیقی‌ایران‌در سطح‌جهانی‌را چگونه‌بررسی‌می‌کنید و آیا اصولا موسیقی‌ما در خارج‌از مرزها شنوندگانی‌غیرایرانی‌دارد؟

**خیلی‌کم‌و یا یک‌گروه‌خاصی‌که‌مثلا محقق‌هستند و به‌صورت‌کنجکاوی‌می‌آیند و گوش‌می‌کنند. به‌نظر من‌یکی‌از دلایلش‌وجود ربع‌پرده‌در موسیقی‌ایرانی‌است‌، چون‌در موسیقی‌غربی‌فقط‌پرده‌و نیم‌پرده‌هست‌اما موسیقی‌ایرانی‌ربع‌پرده‌دارد که‌این‌برای‌ذائقه‌آنها ناآشناست‌و از طرفی‌زمینه‌شناسایی‌موسیقی‌ایرانی‌بخوبی‌فراهم‌نشده‌و اگر هم‌کاری‌صورت‌گرفته‌بسیار محدود و معدود است‌. مثلا فقط‌شاید برای‌شرکت‌در جشنواره‌ها و فستیوال‌ها بوده‌که‌از همه‌کشورها دعوت‌کرده‌اند و از ایران‌هم‌یک‌گروه‌موسیقی‌شرکت‌کرده‌است‌و یا مثلا اگر می‌بینیم‌در کنسرت‌آقای‌شجریان‌خارج‌از کشور افراد زیادی‌شرکت‌می‌کنند اغلب‌ایرانیانی‌هستند که‌در غربت‌بسر می‌برند و دوست‌دارند به‌صدای‌آقای‌شجریان‌گوش‌کنند و شاید افراد بسیار معدودی‌از غیرایرانیان‌در این‌کنسرت‌ها حضور داشته‌باشند که‌تعداد آنها از انگشتان‌یک‌دست‌تجاوز نکند.

*دیدگاه‌شما نسبت‌به‌وضعیت‌کنونی‌موسیقی‌سنتی‌چیست‌؟

**در آن‌دورانی‌که‌برنامه‌گل‌ها به‌وجود آمد و آن‌تیپ‌هنرمندان‌کار می‌کردند دیدگاهها به‌گونه‌یی‌بود که‌به‌جنبه‌مادی‌فکر نمی‌کردند، مثلا شخصی‌مثل‌مرحوم‌پیرنیا می‌آید و ارکستر گل‌ها را راه‌می‌اندازد و یا آقای‌محبوبی‌یا تجویدی‌آهنگ‌های‌به‌یاد ماندنی‌را خلق‌می‌کنند و یا پرویز یاحقی‌آهنگ‌هایی‌می‌سازد که‌دیگر تکرار نمی‌شود ولی‌متاسفانه‌امروز اولین‌سخن‌کسی‌که‌بخواهد کنسرت‌اجرا کند یا کاست‌بزند توجه‌به‌بعد مادی‌کار است‌و این‌نوع‌تفکر ارتباط‌با شنونده‌را قطع‌می‌کند. یعنی‌در آن‌زمان‌هنرمندان‌به‌عشق‌این‌هنر و برای‌دلشان‌کار می‌کردند. مثلا شادروان‌محمودی‌خوانساری‌برای‌پول‌آواز نمی‌خواند و پولی‌نمی‌گرفت‌و در فقر مطلق‌هم‌از دنیا رفت‌، یک‌اتاق‌در نارمک‌به‌وسعت‌40 متر داشت‌و با مادرش‌زندگی‌می‌کرد و همانجا هم‌فوت‌شد ولی‌الان‌رقابت‌مادی‌است‌.

*با صدا و سیما همکاری‌دارید؟

**قبلا همکاری‌داشتم‌ولی‌الان‌هیچ‌گونه‌همکاری‌ندارم‌.

*چرا؟

**بنده‌از سال‌1339 به‌بعد با این‌رسانه‌همکاری‌داشتم‌و در زمان‌انقلاب‌حدود 200 آهنگ‌ساختم‌که‌از همین‌رادیو و تلویزیون‌بارها پخش‌شد، اولین‌آنها آهنگ‌«شهید مطهر» بود که‌برای‌استاد شهید مطهری‌ساختم‌که‌در واقع‌همین‌آهنگ‌من‌شاید در اصل‌باعث‌آزاد شدن‌ موسیقی‌شد که‌شعر آن‌را آقای‌حمید سبزواری‌سروده‌اند.

آهنگ‌دیگری‌نیز ساختم‌به‌نام‌«بوی‌گل‌سوسن‌و یاسمن‌آید... دیو چو بیرون‌رود فرشته‌درآید» که‌خیلی‌معروف‌شد و حتی‌الان‌هم‌در ایام‌دهه‌فجر پخش‌می‌شود کل‌کار این‌آهنگ‌از من‌بود،

آهنگ‌بعدی‌، تو ای‌طراح‌معمار حرم‌برخیز...

سپس‌آهنگی‌با ارکستر و همکاری‌آقای‌جهانبخش‌پازوکی‌ساختم‌که‌در همان‌ایام‌اجرا شد به‌نام‌«به‌لاله‌درخون‌خفته‌، شهید دست‌از جان‌شسته‌»

که‌خلاصه‌تمام‌این‌آثار از صداوسیما مکررا پخش‌شده‌و زحمات‌زیادی‌را در این‌حوزه‌انجام‌دادم‌که‌به‌دلایلی‌که‌اگر در پرده‌باقی‌بماند بهتر است‌.

منبع :وبلاگ محله_ آقای ایرج نظافتی


87/3/28
11:18 ص

فرهنگ شریف سال 1310 در شهرستان آمل به دنیا آمد. از چهار سالگی تحت تاثیر آموزش موسیقی به وسیله ی پدرش و نیز رفت و آمد بزرگان موسیقی به منزل آنها خصوصا عبدالحسین خان شهنازی برادر حاج علی اکبرخان شهنازی، موسیقی را فرا گرفت.

در سن دوازده سالگی نخستین تک نوازی خود را که به صورت زنده از رادیو پخش می شد با موفقیت اجرا کرد و به دنبال آن در اغلب برنامه های گل ها به عنوان تک نواز آواز، خوانندگان برنامه را همراهی کرد. وی از بدوشروع برنامه گلها به همت زنده یاد داود پیرنیا و برنامه تکنوازان به همت استاد میر نقیبی با شیوه ای نو در نوازندگی تار، حضور داشت.

فرهنگ شریف در کارنامه هنری خود با خوانندگانی چون روح انگیز، تاج، غلامحسین بنان، شجریان، محمودی خوانساری، ایرج و ... هم نوازی داشته است و در چندین فستیوال بین المللی از جمله فستیوال موسیقی برلین توانسته است ساز تار را به خوبی به جهانیان بشناسد، فرهنگ شریف چند سالی را در دانشگاه های مطرح امریکا به امر آموزش موسیقی مشغول بود.

او نخستین هم نوازی را با خوانندگانی چون محمودی خوانساری، شجریان، اکبر گلپایگانی داشت و نخستین تصنیف اکبر گلپایگانی از ساخته های اوست.
فرهنگ شریف موفق به دریافت نشان درجه یک هنری ازدست آقای خاتمی رئیس جمهور وقت شده است.

 

از خانه موسیقی




  

87/1/7
2:25 ع

 

ولفگانگ آمادئوس موتزارت ( 1791-1756 )... این ها {تاریخ} تنها اعدادی است که در کتب تاریخ موسیقی به کار  می آید ؛ موتزارت در 27 ژانویه 1756 در سالزبورگ اتریش به دنیا آمد؛ شاید غیبت فیزیکی  او در 1791 رخ داده باشد اما حضور پاک و استوارش جاودانه است .

رومن رولان در مورد موتزارت می گوید : شاد بود و با این وصف روزگارهیچ کس سخت تر از زندگی او نبود. این زندگی پیکار بی وقفه ای برضد تنگدستی و بیماری بود . تنها مرگ در 35 سالگی به این پیکار بی پایان بود .

پس شادی او از کجا برمی خواست ؟

پیش از همه از ایمان بیدار و عاری از خرافات اما نیرومند و استوار او که شک نه تنها هیچ گزندی به آن نرساند بلکه حتی در آن راه نیز نیافت این ایمان آرام بی پیرایه و از شهوت و خیالپردازی پیراسته بود. ایمان می آورم زیرا حقیقت است credo quia verum  به پدر محتضرش می نویسد :

من به خبرهای خوب امید می بندم هرچند همیشه عادت داشته ام که بدترین هر چیز را در نظر مجسم کنم چون مرگ هدف حقیقی و نهایی زندگی ماست از چند سال پیش چنان به این بهترین دوست حقیقی بشر خو گرفته ام که صورتش دیگر نه تنها برایم هیچ ترسناک نیست بلکه بسیار آرامش دهنده و تسلیت بخش است و من خدا را سپاس می گویم که این خوشبختی را به من بخشیده .... هیچ گاه نشده که به  بستر بروم و نیندیشم که فردا ممکن است دیگر زنده نباشم و با این وصف هیچ یک از کسانی که مرا می شناسند نمی تواند بگوید که من در زندگی خود دلتنگ یا اندوهگین هستم . به پاس این سعادت خالق خودرا شکر می گزارم و از صمیم دل آن را برای همه آیندگان آرزومندم ( 4آوریل 1787)

اینها گفته های هنرمند جوانی است که نبوغ و بخشش الهی در  عین جوانی از او عارفی سالک و پخته ساخته است و این نه تنها در گفته های او بلکه در اثار وی نیز مشهود است

منبع وبسایت خانه ی موسیقی


 


  

86/10/1
12:0 ص

نمی شه غصّه ما رو ? یه لحظه تنها بذاره
نمی شه این غافله ? ما رو تو خواب جا بذاره
ما رو تو خواب جا بذارهش
دلم از اون دلای ? قدیمیه از اون دلاست
که می خواد عاشق که شد ، پا روی دنیا بذاره
پا روی دنیا بذاره

با کلیک بر این لینک آهنگ آرزوها را بشنوید

اطلاعات بیشتر راجع به آهنگ آرزوها

 

 اول دی ماه 1308 به دنیا اومدن
یعنی78 سال پیش
تبریک میگم.امید وارم همیشه شاد باشن و سرزنده
می خواستم اولین زندگینامه ای که می نویسم از یه خانوم موسیقیدان باشه.اما به علت … نشد. ایرادی نداره صحبت ها ی یکشنبه شب آقای محمودی در رادیو پیام و علاقه ی خودم به استاد باعث شد این متن رو بنویسم.
هنرمندی با یک زندگی ساده که از راه تدریس موسیقی تامین می شه.هنرمندی که هرچیزی نخوند هر جایی نرفت//با این که امکانات...براش وجود داشت// با صدایی پخته، دلنشین.کسی که حرمت و شخصیت قائل شده برای صداش و اعتقاد داره که هنرمند نباید دست به هر کاری بزنه.
یک
هنرمند
ایرانی
یک بیوگرافی از ایشان :
استاد محمد نوری با پنج دهه صدای ماندگار ، یادگار هنر و موسیقی کشور است . وی در سال 1329 دیپلم تئاتر را دریافت کرد و یک سال بعد هم دیپلم دبیرستان دارایی را کسب کرد. پس از آن در سال 1335 گواهینامه در اماتیک ، بازیگری و مبانی تئاتر را از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران اخذ کرد. در سال 1343 موفق به دریافت گواهینامه زبانهای خارجی از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گردید و در سال 1350 فارغ التحصیل رشته ادبیات انگلیسی از همان دانشکده شد. محمد نوری در زمینه آواز و موسیقی از محضر اساتید بزرگ ایران کسب فیض کرده است .
وی آواز را نزد فاخره صبا و ئولین باغچه بان فرا گرفت و سپس به یادگیری تئوری موسیقی و سلفژ نزد مصطفی کمال پور تراب ، فریدون فرزانه ، و سیروس شهردار پرداخت .اساتید آهنگسازی وی عبارتند از: حسین اصلانی ، شادروان ناصر حسینی ، شادروان فریدون فرزانه ، محمد سریر ، شهرام گلپریان و … که در میان از داوود گنجه ای ، دکتر حسن ریاحی و محمد سریر با تکریم و احترام ویژه ای یاد می کند.
استاد نوری که فبل از انقلا ب یکی از محبوب ترین خوانندگان موسیقی فولکلور و ملی به شمار می رفت ، پس از انقلاب نیز نزدیک به 10 آلبوم به انتشار رسانده است . وی در مهر ماه سال 1378 موفق به دریافت جایزه خورشید طلایی برای پنجاه سال صدای ماندگار، متفاوت شد. بی دلیل نیست که وی برای چند نسل متوالی خاطرات بی بد یلی را رقم زده و محبوب دل پیر و جوان است.
با آن که نزدیک به هفت دهه و نیم از عمر پربهای استاد نوری می گذرد وی کنسرت هایی در سال 81 ، 80 ، 82 برگزار کرد که با اسقبال پر شور مردم روبه رو شد و در این سن محمد نوری سالن را می لرزاند !
آثار :
از محبوبترین آثار محمد نوری می توان به جان مریم ، شالیزار ، کوچ ، واسونک ، مارال ، جمعه بازار ، سفرهای دور و … اشاره کرد . ضمن این که استاد شاگردان زیادی نیزدر مکتب آواز خویش پرورش داده که امروز همگی د روادی موسیقی فعالیت دارند.
منبع زندگی نامه: شبکه جهانی جام جم


86/8/4
11:52 ع

 saba

یکی از هنرمندان بزرگ ایران که خدمت مهمی به عالم هنر کرده است، ابوالحسن صبا می باشد که از خانواده ای هنرمند بود و پدر و پدربزرگ و جدش نیز از هنرمندان زمان بودند و شاگردان زیادی در کشور ما تربیت کرده اند.

ابوالحسن صبا فرزند دکتر ابوالقاسم کمال السلطنه فرزند جعفرخان حکیم باشی معروف به صدرالحکماء و از نواده های فتحعلی خان صبا ملک الشعرای دربار قاجار بوده است. ابوالحسن صبا در سال 1281 خورشیدی در خانواده ای تولد یافت که اهل هنر و ادبیات و طبابت بودند. به علت تسلط پدر صبا به ادبیات فارسی و عربی به او لقب کمال السلطنه را دادند. مادر صبا نقل کرده است که ابوالحسن از بچگی لب ایوان می نشست و چند تار به انگشت خود می بست و با دهان صدای سازهای مختلف را در می آورد. کمال السلطنه پسر دیگری داشت به نام عبدالحسین و سه دختر داشت که همه هنرمند و دلبسته به موسیقی بودند. با این که برادرش عضو وزارت خارجه بود و صاحب مقاماتی شد ولی به کار هنری ادامه میداد.

دکتر گلشن ابراهیمی می نویسد: ابوالحسن صبا تحصیلات مقدماتی را در مدرسه علمیه و سپس در کالج آمریکایی به پایان رسانید و به زبان و ادبیات فارسی و انگلیسی آشنایی یافت.

ابوالحسن صبا در سال 1308 به مدیریت مدرسه صنایع ظریفه رشت منصوب شد و شاگردان زیادی تربیت کرد. با تمام علاقه ای که به مردم گیلان داشت به علت آب و هوای گیلان که برایش مساعد نبود به تهران آمد و خانه موروثی خود را در کوچه ظهیر الاسلام برای تدریس موسیقی در نظر گرفت که بعداً به (موزه صبا) تبدیل شد.

ابوالحسن صبا قبل از فوتش در مصاحبه ای گفت، تا کنون سه هزار تن را تعلیم داده است. از بدشانسی موسیقیدانان ایران و دوستداران هنر، ابوالحسن صبا خیلی زود از جهان رفت و در تاریخ 29 آذر سال 1336 چراغ عمرش خاموش شد و دوستان و علاقمندان بیشمار خود را دچار حرمان ابدی نمود.

ابوالحسن صبا درباره فراگرفتن موسیقی چنین می گوید:

پدرم علاقه مفرطی به موسیقی داشت، یعنی خودش هم آشنا به ساز ایرانی بود و از کودکی یعنی از شش سالگی مرا نزد اساتید وقت راهنمایی کرده بود. قبل از این که شروع به مشق ویلن بکنم با سازهای ایرانی از قبیل سه تار، تار، سنتور و ضرب آشنا شدم، حتی قدری هم کمانچه زدم. بعداً اطلاعات خودم را به ویولون منتقل کردم و تقریباً یک مکتب خصوصی برای ویولن ایجاد شد و کتابهایی در این خصوص نوشته و انتشار دادم.

صبا از کودکی در نواختن انواع سازهای اصیل ایرانی مهارت داشت، اما شگفتی هنر او را باید از زمان تأسیس مدرسه عالی موسیقی دانست که در سال 1302 به همت استاد علینقی وزیری و با یاری سردار سپه در تهران آغاز به کار کرد. تأسیس این مدرسه میدانی برای عرضه مهارت و نبوغ او بود.

وقتی ابوالحسن صبا درگذشت، شهریار شاعر مشهور درباره او چنین سرود:

ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی؟                               چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی؟

تو که آتشکده عـشـق و مـحـبـت بـــودی                                 چه بـلا رفت که خاکسـتـر خاموش شدی؟

به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را                                که خـو از رقت آن بـیخود و بـیـهوش شدی؟

تو بصد نغمه، زبان بودی و دلها هم گوش                                 چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی؟

خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من                                 نه گمان دار که رفـتـی و فـرامـوش شـدی؟

تـا ابـد خـاطـر ما خونی و رنگین از تست                                  تو هم آمـیـخـتـه بـا خـون سـیاوش شـدی؟

منبع:فرهنگسرا


  

86/7/26
11:28 ع

 

سامی یوسف  در ماه جولای ۱۹۸۰ از خانواده ای ایرانی آذری الاصل بدنیا آمد. اما او به همراه خانواده اش به انگلستان رفت و در آنجا نوجوانی و جوانی اش را سپری کرد. و ساکن لندن شد . او که از همان ابتدا به موسیقی علاقه داشت در ۱۸ سالگی به مدرسه موسیقی لندن رفت و در آنجا با تحصیلات آکادمیک موسیقی آشنا شد. او تا کنون ۲ آلبوم روانه بازار کرده به نامهای : ( المعلم ) و (امت من ) و اولین کنسرت موسیقی اش را در مصر برپاکرد که بعد از استقبال وسیع از آن برنامه به کشورهای زیادی از جمله آلمان ترکیه هند و... برای اجرای برنامه دعوت شده ...

او تا به حال با آمیختن موسیقی اصیل شرقی با نواهای کلاسیک غربی و اشعاری که اکثرا در وصف پیامبر اسلام و دین اسلام است مخاطبین بسیاری را جذب کرده و از ویژگی های دیگر کار های او این است که هم به زبان انگلیسی و هم عربی کارهایش را می خواند .

 

 آموزش موسیقی را از سن کم توسط پدر ـ که موسیقیدان، نوازنده و شاعری مشهور بود ـ آغاز نمود و پس ازتسلط بر چند ساز، موسیقی را به صورت آکادمیک ابتدا در دانشگاه منچستر و سپس در معتبرترین مؤسسات موسیقی لندن و پس از دریافت بورس تحصیلی در 18 سالگی تحت نظر مشهورترین موسیقیدان‌های «مدرسه سلطنتی موسیقی لندن» فرا گرفته است. گرچه سامی از سه سالگی در لندن بزرگ شده اما ریشه‌‌های شرقی‌اش (او در یک خانواده ایرانی آذربایجانی الاصل  به دنیا آمده است) در ساخت ملودی‌ها، آهنگ‌ها و نماهنگ‌‌هایش کاملاً مؤثر بوده است. هوش سرشار سامی و فهم عمیق او در تئوری موسیقی و نوازندگی، زمینه‌ای شد تا بتواند فرهنگ‌‌های مختلف موسیقی کلاسیک غربی تا موسیقی مقامی خاورمیانه اعم از عربی و ایرانی و صوفی)، ترکی، آواز‌های فارسی، آذری، هندی و پاکستانی و حتی ملودی‌‌های افغانی را یاد بگیرد.

این جوان 26 ساله انگلیسی، در 23 سالگی (2003) آلبوم اول زیبایش، «المعلم» را به بازار‌های جهانی عرضه کرد که شکلی مدرن‌تر و بسیار جذاب تر از همان تواشیح خودمان است به زبان‌‌های انگلیسی و عربی. اهل فن می‌گویند که این آلبوم، انقلابی در اناشید انگلیسی بوده است. بعد از کت استیونس (یوسف اسلام)، خواننده مسلمان بریتانیایی، حالا نوبت به سامی یوسف رسیده است که آواز‌‌های اسلامی‌اش به صدر جدول فروش آلبوم‌‌های اروپا و آمریکا برسد؛ فراموش نکنید که موسیقی پاپ در این کشور‌ها برای خودش بروبیایی دارد. بسیاری به محض اینکه صدای مسحورکننده‌اش را شنیدند به خریدن آلبوم‌‌هایش روی آوردند تا جایی که تعداد فروش آن در روز اول به طور متوسط به 40 نسخه در هر فروشگاه رسید. یکی از معتبرترین روزنامه‌‌های اروپا در خصوص آلبوم او نوشته است «آثار این هنرمند به قدری زیباست که قلب‌‌ها را تسخیر می‌کند». در کشور‌های عربی البته استقبال نسبتاً بیشتری نسبت به آلبوم سامی یوسف شد. درست همزمان با حلول ماه مبارک رمضان در یکی از کشور‌های عربی تعداد فروش متوسط آلبوم وی در هر فروشگاه به۷۵۰ نسخه رسید. سامی توانست در مدت یک سال تحول عظیمی در عالم موسیقی و سرود دینی ایجاد کند. اولین آلبومش جزو پرفروش‌ترین‌‌های خاورمیانه و اروپا شد. نماهنگ «المعلم» به مدت 21 هفته در مصر و 12 هفته در ترکیه در صدر جدول آلبوم‌‌های پر فروش بوده است.       

       در سال 2005 آلبوم عالی‌اش «امت من» را، در میان استقبال بی نظیر مردم، با مضامینی و اشعاری قوی و غالباً اجتماعی، آرمان‌گرایانه، معترض و عدالت‌خواهانه منتشر نمود. همین ویژگی است که سامی یوسف را از بسیاری از خواننده‌‌های مسلمان جهان ـ که متأسفانه تنها از اسلام یک دین سکولار شبهه مسیحی (مسیحیت تحریف شده منظور است) و نعوذ با… خدا و پیامبر را یک چهره لیبرال معرفی می‌کنند ـ متمایز می‌کند. اگر به نام آلبوم آخر ـ که آهنگ آغازینش در ابتدا ذکر شده بود ـ یا به نام مؤسسه سامی یوسف «Awaking» (به معنای بیداری) نیز دقت کنیم، شاید مفهوم «بیداری اسلامی» در ذهنمان تداعی شود. ملودی محلی کشور‌های گوناگون، انواع سبک‌‌های موسیقایی و شش زبان  که در این آلبوم از آن‌ها استفاده شده است، شاهدی دیگر بر این مدعاست


  

86/6/30
6:11 ع

زندگی نامه استاد روح ا.. خالقی

 

روح الله خالقی در سال 1285 در کرمان متولد شد ، سالها شاگرد ممتاز استاد علینقی وزیری و از مفاخر موسیقی ملی ایران بود بهترین سالهای زندگیش را صرف دل انگیز ترین هنرها کرد و به تشخیص اهل فن موسیقی ایرانی و فرنگی ، شناخت او صلاحیت کامل یافت در سال 1325 انجمن موسیقی ملی ، به همت اوتاسیس شد و سه سال پس از آن با تاسیس هنرستان ملی موسیقی به یکی از آرمان های هنری کشور ما جامه عمل پوشاند . انتشار آثار متعدد شامل متد و دستورهای علمی برای تدریس موسیقی ملی خدمت بزرگی به هنر کرد . هم اکنون قطعات آواز ، قطعات ارکستری ، اتودها ، آثار ساده مدرسه یی ، کتاب ها و رسالات علمی مانند نظری به موسیقی ، از او به جای مانده است که هر کدام دارای ارزش فراوانی است. 

خالقی علاوه بر ریاست هنرستان موسیقی ملی تا هنگام فوتش رهبری ارکستر (( گلها )) و عضویت شورای موسیقی رادیو ایران را دارا و مدتها سرپرستی ارکستر های شماره یک و دو رادیو را به عهده داشت. روح الله خالقی در دامان پدر و مادری که هر دو در نواختن تار مهارت داشتند تربیت یافت ، او نیز از کودکی به موسیقی علاقه مفرطی نشان می داد ولی پدرش از بیم این که مبادا وی از تحصیل عقب بماند او را از اشتغال به موسیقی منع میکرد . اما روح الله کوچولوی آن روزی، هر وقت خود را در خانه تنها می یافت با عشق عجیبی که به موسیقی داشت (( مخفیانه و پنهان ))تاری را که بزرگتر از جثه اش بود بغل می گرفت و مشغول نواختن می شد!! 

بالاخره در نتیجه علاقه خستگی ناپذیر وی به موسیقی ، پدرش مجبور شد او را از هفده سالگی در آموختن ویلن آزاد بگذارد بعد از یکی دو سال به محض اینکه مدرسه موسیقی وزیری تاسیس شد اولین شاگرد استاد وزیری بود که به فراگرفتن موسیقی پرداخت و چون احساس کرد که موسیقی دان بایستی در درجه اول دارای اطلاعات کافی باشد این بود که مجددا در ضمن اینکه موسیقی را ترک نکرد تحصیلات متوسطه خود را در دارالفنون و عالی رادر دانشسرای عالی در رشته ادبیات که ارتباط بیشتری به موسیقی داشت به پایان رسانید. 

خالقی در مدت بیست و هفت سال که در رشته موسیقی ایرانی کار کرد بیش از صد آهنگ و دو جلد کتاب (( نظری به موسیقی )) که جلد اول آن مربوط به قواعد و اصول کلی موسیقی است و جلد دوم تاریخچه موسیقی و قواعد و اصول موسیقی ایرانی است و کتاب دیگری نیز به نام (( هم آهنگی موسیقی )) راجع به توافق و تناسب اصوات نوشته است که با کمک وزارت فرهنگ در سالهای 1316 و 17 و 20 به چاپ رسیده است. 

دیگر از آثار او علاوه بر تعدادی اتود برای ویولون و عود و تار عبارتست از (( رنگارنگ )) ، ( خالقی در مورد ساختن این قطعه گفته است : منظور من این بود که روی هر یک از دستگاههای ایرانی یک چنین قطعه ای بسازم ، در واقع مبنای کار نو آموزان است . این فکر بدیع اگر جامه عمل بخود به پوشد اساسی برای کار کمپوزیتورهای آینده به جای می ماند . ) این اثر بطوری که از نامش مستفاد می شود همچون گلستانی است که دارای گلهای رنگارنگ باشد ، ضرب ها و حرکات مختلف این قطعه و به طور کلی فرم و یا پیکره آن واجد این امتیاز است که آن را مبنای کار قرار بدهند به علاوه آهنگهای : (( یار رمیده )) ، (( وعده وصال )) ، ((پیمان شکن )) ، (( نغمه نوروزی)) ، (( بهار عشق )) ، (( مستی عاشقان )) ، (( شب جوانی )) ،(( شب من ))و (( امید زندگانی )) ‌تصانیفی است که توسط این موسیقی شناس عالیقدر ساخته شده است. 

مرحوم خالقی در موسیقی سخت پیرو استادش مرحوم کلنل علینقی وزیری بود وهمواره اعتقاد داشت که وزیری خدمتی به موسیقی این کشور کرده است که تابحال احدی به هیچیک از صنایع ظریفه این مملکت نکرده است و می گفت تا موسساتی وجود نداشته باشند که بدان وسیله بتوان این روش ترویج کرد زحمات وزیری آن چنان ثمر بخش نخواهد بود .

  


  
مشخصات مدیر وبلاگ
 
لیلا شهریاری[2]
 

به حرص ار شربتی خوردم، مگیر از من که بد کردم/بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا!


لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
صفحات اختصاصی
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ