سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

86/3/27
3:11 ع

فردا روز شهادت دریاست، باران بند بند انگشتان درختان را می شمارد و از سرشاخه های فروتن بید های مجنون فرود می آید.روز شهادت کسی که مادر خورشید های دنباله داری است که تا هنوز تاریخ زلالی زمین را تضمین کرده اند.


ای بانوی آب و آیینه! گیاهان از زمین به یاد تو سبز می رویند و شقایق ها از ازل تا ابد داغدار زخمی هستند که دستهایی نا مهربان بر شانه های فدک زدند.هر دری را که می بینم، دردی در من جوان می شود و زخمی کبود در من جوانه می زند.ای زلال ترین بانوی دو عالم! ای که تاریخ، نامت را به احترام می نگارد و من تمام جغرافیا را به یاد تو محترم می شمارم، ای زلال تر از نسیم و ای ماناتر از عشق، هر گاه نام تو بر زبانم می وزد، جانی دوباره در من ریشه می دواند و اندوهی جانکاه زبانه می کشد.میدانم هیچ سنگی لایق آن نبوده است که بر مزارت بنشیند و از این رو تنها خورشید بر مزار تو سایبان است.


هان ای «مادر پدر»! نام تو را می برم، زبان زمستانی ام شکوفه می زند، سلولهای سخره ای ام آواز می خوانندو کلمات مچاله شده ام دهان به دهان می گردند و جهان را شیرین می کنند.


تو در کدامین نقطه جغرافیا خورشید شده ای ؟ در کدامین دریا مرواریدی ؟ یا کدام ابر، از کدام سمت می باری که درختان به احترام آمدنت سبز ایستاده اند؟


ای بانوی زلال، دریا مهاجر است، صدا مهاجر است، رودها مهاجرند، تنها انده توست، تنها زخم پهلوی توست که در کبودی تاریخ ماندگار است. من که ذهن و زبانم با یاد تو شکفته می شوند، امروزبا زبانی شکسته، کلماتی سوگوار و اندوهی ژرف در خود می شکنم. در جایی خواندم: «مگر می توان، پهلوی تو بود و نشکست»


مشخصات مدیر وبلاگ
 
لیلا شهریاری[2]
 

به حرص ار شربتی خوردم، مگیر از من که بد کردم/بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا!


لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
صفحات اختصاصی
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ